بعضی اوقات دلم برای دوستان شهرداری ( چی ) می سوزد ! اصلا آتش می گیرد و کباب می شود ... این اوقات می تواند زمانی باشد که یک کارگر زحمتکش شهرداری ( بخوانید پیمانکار شهرداری ) در خیابانی طویل ، خانه به خانه کیسه های زباله را درون خودروی حمل می اندازد و محله را از آلودگی پاک می کند و درست 5 دقیقه بعد از آن ، آقا یا خانمی محترم یا محترمه ! زباله خانگی خود را از پنجره منزلش به وسط خیابان و کوچه پرت می کند و یا اینکه قدم رنجه می کند و خیلی محترمانه آن را کنار در منزل خود قرار می دهد ...
و ساعتی بعد همسایه این آقا یا خانم از وجود این کیسه مطلع می شود و با ناراحتی شماره تلفن سه رقمی 137 را می گیرد و از ماموران شهرداری شکایت می کند که فلان جا فلان کیسه زباله توسط کارگران جا مانده و حمل نشده است ...
یا مثلا فلان کاسب محل که به شغل ارزشمند سبزی و میوه فروشی مشغول است ، کاهو و سبزی و سیب زمینی و خیار و خیار شور !! خراب خود را درون نهر مقابل مغازه اش می ریزد و مدتی بعد و پس از گرفته شدن آن نهر ، کارگر شهرداری با چکمه ای بر پا و دستکشی بر دست ، به درون نهر می رود و با وسائل ابتدایی خود مشغول تمییز و بازکردن آن می شود ...
و یا زمانی که یک موش تپل و مپل ( از نوع خارجکیش ) بی توجه به مرگ موش و تله زنده گیر و کشنده و چسبنده موش ، از سفره غذاهای خوشمزه ای که من و شما داخل نهر و خیابان و ... در قالب زباله برایش گسترده ایم نوش جان می کند و سپس لب به اعتراض می زنیم و می گوئیم " تهران شهر موش های بزرگ " و ...
یا مثلا زمانی که ........ اصلا بی خیال .... چرا آسفالت محله ما خراب است ؟ این شهرداری به جای آنکه در بوستان ها سامانه نشاط را بیندازد ، بیاید و آسفالت جلوی منزل ما را که دیروزا ! حسن آقا ( همون همسایه روبه رویی ما ) لوله آب منزلش ترکیده بود و مجبور به شکافتن آسفالت خیابان شده بود را درست کند .....
اصلا دلسوزی برای شهرداری چه معنایی دارد ؟!
پ . ن : رویکرد شهرداری در دو - سه سال اخیر ، فرهنگی و اجتماعی است ، امیداست با گسترش فرهنگ شهرنشینی که از همین سامانه های نشاط و .... می تواند ظهور کند ، اتفاق هایی از این دست بروز ندهد که جای اینگونه دل سوزی ها را برای من و شما باقی بگذارد...
کورش کبیر: ستیز من تنها با تاریکی است و برای نبرد با تاریکی شمشیر بر نمی کشم ، چراغ می افروزم .
ممنون دوست عزیز
مردم ما واقعا خودخواه و جاه طلب هستند و برای همین به راحتی به خودشون اجازه میدن که به شرافت ادمهای دیگه از روی شغلشون توهین کنند
من هم دلم برای خودم می سوزد...
یعنی تو هی از این شهرداریتون تعریف کن هی تعریف کن بابا بی خیال مرتضی این کارها آخر و عاقبت نداره به مولاااااااااااااااااااا به روزم بیاااااااااااااااا در ضمن من هستم تو نیستی نمی گی زنگ بزنم ببینم خواهرم زنده است مرده هی روزگارررررررررررررررررررررررررررر